سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسفر

                                                                   نامه ای به آدم

و به آفتاب قسم و شروع خاطره. به وسعت نگاه قسم و شیرینی لبخند...

از پشت غبار عادت و همساز با ترنم طبیعت سلامت می کنم. زیبا ترین ترانه های زندگی تقدیم تو باد. همیشه، نوشتن برای کسی که تا به حال برایش ننوشته ای چه مایه دشوار است و از آن سخت تر، آنکه برای کسی بنویسی که حتی پیش از این بدان فکر هم نکرده ای.

می شناسمت ولی هنوز درکت نکرده ام. در آن روزگاری که بازتاب آفرینش گشتی، رمز جاودانگی بودی و مرز حیوان شدن. « حوا » به تکاملت انجامید. میوه ای را خوردی که باید می خوردی و همان میوه انسانت کرد و شرافتت بخشید. شعر شعور را نجوا کردی و در پیشانی ات حدیث گمنام صداقت نمایان شد. شکوهت مقربان را به زانو نشاند و در برابر عظمتت سر تسلیم فرود آوردند و او می گوید: « اذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدوا ». در سپیده دم آفرینش هستی بر تو لبخند زد و گیاهان از شوق دیدارت رقص کنان به استقبالت آمدند. تو پیام آور مهربانی ها شدی و پیغام بر خلایق. آن روزی که گفت: « انی جاعل فی الارض خلیفه » کاش قدیسین زبان تعرض فرو می بستند و امروزت را به یاد می آوردند که تو به راستی خلیفه ای، ای پادشاه خوبی ها. تو آمدی و به یمن آمدنت همه چیز معنا گرفت؛ دریا، دریا شد و آسمان، آسمان. تو آمدی و با آمدنت به عشق معنا دادی و به دوستی وسعت. تو آمدی و با آمدنت به کلام حقیقت بخشیدی و به زمین زیستن. دوستت دارم ای گل سر سبد آفرینش، ای نمک هستی، ای آدم.

و من امروز با گذشت روزگاران، به اینکه فرزند تو هستم افتخار می کنم. من امروز با گذشت میلیارد ها ساعت به آن لحظه ی خلقتت می اندیشم و هنوز از آفرینشت در شگفتم. و لعنت به آن ابلیسی که بر تو سجده نیاورد و بدان که غبار حسادت مانع شناختش نسبت به تو شد.

به تو می اندیشم، به جمالت، به کمالت. به فرزندانت می اندیشم و به خودم. بار ها خواسته ای مرا سوار بر کشتی نوحت کنی و من از روی نادانی و کج فهمی ممانعت کرده ام. آیه های محمدت را نمی فهمم و از سرگذشت فرعونت عبرت نمی گیرم. گناه می کنم و می پندارم که تو پیش خدایمان وساطتم خواهی کرد و این چه خیال زشتی است.

آدم عزیزم، رایحه ای از کوی انتظار نصیبم کن تا چشم به گناه آلوده ام پاک شود و بهتر بتواند به حقایق بنگرد.

می دانم از اینکه تا به حال برایت ننوشته ام، از من دلخور شده ای، اما این را به حساب جهالتم بگذار و خودت مرا با قرآن مونس گردان تا نور معرفت و شناخت بر وجودم بتابد.

آدم عزیزم، خواهش و تمنا از تو زیاد دارم اما همین که تو به یادم باشی و در مسیر زندگی و در گذر از گردنه های پر مهیب آن راهنمایم باشی بزرگترین لطف را در حق این فرزند سرا پا تقصیرت کرده ای.

دوست دار تو فرزندت.

- غریب

 


ارسال شده در توسط زهره